، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراد

مامان باید بره سر کار

بالاخره مرخصی من تموم شد و بعد از 6 ماه مرخصی زایمان و 2 ماه استعلاجی ، وقتی 8 ماهه بودی باید میرفتم سر کار ، قرار شد مامانی شما رو نگه داره تا من از سر کار برگردم ، هرروز صبح زود شما رو میبردیم خونه ماماینا ، مامانی که اول صبح منتظرت بود به محض شنیدن صدای در میومد تو رو از ما میگرفت و کلی قربون صدقت میرفت ، بعد تو رو میبرد خونه و میخوابوند ، برات شیر میگذاشتم که تا برگشتن من بخوری ، مامانی هم برات سوپ آماده میکرد و حسابی بهت میرسید ، اون موقع خاله ژیلاینا هم پیش مامانی بودن و میومدن و باهات بازی میکردن و بهت میرسیدن ، مهراد جان مامانی و خاله ژیلا خیلی زحمت شما رو کشیدن ، کاش بتونیم یه روز جبران کنیم ، یادمه آش دندونیتم مامانی و خاله ژیلا پخ...
28 شهريور 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهراد می باشد